محل تبلیغات شما

میخواستم حتما اینجا بیام و یه چیزی بنویسم

طبق روال سالهای گذشته

هر موقع که خوشحال بودم یا ناراحت

یا هر حس دیگه ای که داشتم

اومدم ببینم پست آخرم چی بوده؟

وقتی دیدم خنده م گرفت

یه پوزخند درشت نثار خودم کردم و برگشتم اینجا

شاید برای شرح ما وقع همین کافی باشه که بگم هرچیزی که توی پست قبلی نوشتم رو مع به توان بی نهایت کنید

اینکه یه دختر ِ جسورِ پشیمون ِ سرشکسته ی ضایع شده ی خیلی خیلی ناراحتم

نه اینکه چیزی گفته باشه یا حتی اتفاق خاصی افتاده باشه

به نظرم همین که رفت و هیچ اتفاق خاصی جز بی خبری رخ نداده کافیه

تا من پریشون باشم

پریشون تر از هر وقتی

25 روز بی خبری بعد از کلی حال خوب بدتر از هر حسیه که تا حالا تجربه ش کردم

(شاید یکم اغراق کرده باشم)

اما اینو خوب میدونم که حالم خیلی بده

خیلی خیلی بد

کاش بلد بودم با این اتفاق و این حسِ ب وجود اومده کنار بیام

خیلی تلاش کردم

اما نمیشه

انگار کسی هم نیست که بفهمتم

خوش به حال آدمایی که خیلی چیزا براشون مهم نیست


به خدا گفتم اگه تو همونی که میخوام نیستی خیلی آسون و یهویی از توی زندگیم ببرتت بیرون

اینبار خدا خیلی زود و راحت به حرفم گوش کرد و قبولش کرد

بهش گفتم اگه بردت به من صبر بده

اما اینبار نشنید.


کاش فقط بیای و بگی که حالت خوبه

بیای و بگی چرا

قول میدم قبول کنم

باور کن بی خبر گذاشتن حقم نیست و زیاده برای صبرم

کاش بیای و ببینی چقدر پریشونم

کاش میتونستی ببینی چیا توی سرم گذشته امشب.

 

چون دوستش داشتم...

معکوس ِ به توان ِ بی نهایت ...

خروج از مدار رفاقت...

خیلی ,بی ,ِ ,اتفاق ,توی ,بیای ,از هر ,اتفاق خاصی ,بیای و ,و بگی ,بی خبری

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

THERMO COOLING چگونه دانش آمورانی شاد داشته باشیم